هلیاهلیا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

خورشید زندگی

سفر آبان ماه به شمال

سلام به همه دوستای عزیز خیلی ممنون که همگی به یادمون بودید و به ما سرزدید و پیغام گذاشتین از وقتی نبودیم کلی اتفاقای خوب و قشنگ برای همه بچه ها پیش اومده بالاخره خواهرم پروانه جون عکسای قشنگ پانیذ جون رو توی سفر اسپانیا آپ کرده  امیرعلی و آریا جونم بزرگتر و آقاتر شدن  تولد النا جون شده که واسه خودش یه مینی موس خوشگل و خانوم شده بوده و کلی شیطونی کرده آویسا جونم کلی مامانش براش خاطرات قشنگ گذاشته و مریم جونم کلی از خاطرات دیاناجون گذاشته (شرمندشم شدم این همه بهش توی تولد زحمت دادیم بعدش یه زنگ بهش فرصت نکردم بزنم ) سوری جون با خاطرات شیرین و قشنگش و عکسای بروزش که همیشه آپ هستش  و ... دوستای دیگه ببخشید اسم...
30 آبان 1390

از وقتی غایب بودیم تا حالا....

از وقتی غایب بودیم تا حالا به روایت تصویر: اثر هنری هلیا جونم که وقتی صدام کردم و بهم نشون داد واقعا" ذوق کردم (توی paint ) کشیده دخملی جدیدا" خودش کامپیوتر رو روشن میکنه پسورد میزنه و مستقیم میره توی paint سفر مهر ماه به شمال و اثر هنری از مامان و هلیا قلعه شنی ساخت بابایی من و هلیا جونم توی ساحل بازی توی ساحل عکسای تولد دیانا جون چه کفشدوزک خوشگلی شده بود: ...
27 مهر 1390

ما هستیم

سلام از همه دوستای خوبم تشکر میکنم که میان و به ما سر میزنن و از ما یاد میکنن منو ببخشین که دیر میام و آپ میکنم فکر کنم همه دلیلشو می دونن. ولی قول میدم بزودی با کلی عکس بر گردم اینهم یه مقدمه از عکسام:   ...
10 مهر 1390

ما اومدیم

سلام بعد از یک غیبت طولانی- این چند وقت خیلی سرمون شلوغ بود اولا" اینکه توی شرکت مسئولیت جدید گرفتم بعضی وقتا خیلی دیر میرم خونه ولی کلا" مسئولیت جدیدم رو بیشتر دوست دارم با اینکه خیلی کارم بیشتر شده - بعدشم اینکه هلیا جونم هفته پیش توی گلوش تبخال زده بود (اینو دیگه تا حالا نشنیده بودیم) تب شدیدی کرد وقتی بردیم دکتر گفت یا اینکه از چیزی توی خواب ترسیده یا اینکه با کسی که داشته تماس پیدا کرده .... ولی خدارو شکر خوب شد و 3روز مهدکودک نرفت و مهمون مامانی بود. خبر دیگه اینکه مادرجونی هلیا از کربلا پنجشنبه اومد و کلی درگیر اونور بودیم و دقیقا" در همون روز تولد پانیذ جون هم بود و منو هلیا نتونستیم فرودگاه بریم ولی در عوض هلیا و پانیذ کلی...
27 شهريور 1390

تعطیلات عید فطر

از اونجاییکه تعطیلات عید فطر 2 روز اعلام شد تصمیم گرفتیم روز سه شنبه صبح زود به سمت استان سرسبز گیلان سفر کنیم ( برخلاف همیشه که استان مازندران میرفتیم) صبح برای صبحانه رسیدیم سیاهکل واقعا" زیبا و سبز بود بعد از صرف صبحانه عازم دیلمان شدیم دست دوست بابایی درد نکنه که یه سوییت با ویوی خیلی عالی از کوه و جنگل برامون گرفته بود (توی جایی به نام اسپیلی - یه روستای توریستی با آب و هوای فوق العاده خنک و تمیز) اسپیلی جاییه که با صدای خروسها از خواب بیدار میشی شیرتازه تخم مرغ تازه میخوری تفریحت میشه اینکه بشینی و به دشتها خیره بشی و توی سکوت شباش خودتو گم کنی جاییه که بوی کاه گلش تو رو به جایی میبره که ....... اینجا جاییکه اگه از زندگی شهری خس...
12 شهريور 1390

نمایشگاه قرآن

پنجشنبه ساعت 9:30 شب با خاله نیر اینا رفتیم نمایشگاه قرآن . هلیا جونم اولین بار بود که به نمایشگاه قرآن می رفت خیلی خوشحال بود و با دقت همه جا رو نگاه میکرد. هلیا خانوم توی قسمت کودکان /قرائت قرآن با خواندن سوره توحید از میکروفون یک سی دی قرآنی هدیه گرفت و با کشیدن نقاشی توی قسمت هنرمندان قرآنی یک جایزه دیگر گرفت. ما هم بعنوان جایزه برای هلیا سی دی نرم افزار آموزش قرآن تهیه کردیم، به امید اینکه هلیا جونم بتونه جزء سی رو حفظ کنه فعلا" سوره حمد/توحید/ناس/دعای فرج را حفظ کرده . هلیا و کامیار در کنار شخصیت های عروسکی برنامه کودک شبکه دوم هلیا در حال کشیدن نقاشی با پاستل در قسمت هنرمندان قرآنی خبر دیگه اینکه مهدکودک هلیا اینا کل...
30 مرداد 1390

خونه تکونی هلیا جون

دیروز بعداز ظهر بالاخره با هلیا جونم عزممون رو جزم کردیم و با یک سری وسایل بهداشتی و لوازم مورد نیاز رفتیم اتاق هلیا تا ساعت 5/7 اتاق هلیا رو کردیم مث دسته گل و هلیا جونم قول داد که دیگه وسایلش رو همه رو با هم نیاره پایین که دیگه نتونه جمع کنه ناگفته نمونه که هلیا جونم هم تو این امر خطیر منو خیلی کمک کرد و همه قفسه هاشو خودش دستمال کشید و اسباب بازیهاشو یکی یکی بهم میداد تا توی کمدش بچینم. "قربون دخملی که با مامان خیلی هماهنگه"   ولی واقعا" خسته کننده بود ولی لازم بود چون یه سری وسایل که اضافی بود از کمد هلیا جونم دور شد و کمدش کلی تمیز شد.     اینجا هلیا توی دوران نقاهت آبله بود . (حیاط مامانی) ...
24 مرداد 1390

عکسای تولد کفشدوزکی هلیا جونم (توی خونه)

"با عرض پوزش دعای ماه مبارک رمضان در ستون سمت راست میباشد" پنج شنبه 6مرداد تولد هلیا جونم با 3 روز تاخیر بخوبی و خوشی برگزار شد. طبق توافقات قبلی با هلیا جونم تولد با تم "کفشدوزکی" انتخاب شد. عکسای برداشته شده  از وبلاگ پانیذ   دکوراسیون منزل ژست های بابایی و دخملی هلیا و مهموناش هلیا جونم توی لباس کفشدوزکی کیک دخملی میزشام و اما دوباره بابایی و دخملی تیپ دخملی و دوباره کیک دخملی چشیدن کیک توسط هلیا فوت کردن شمع 3 سالگی توسط هلیا خانوم کفشدوزکی (مامانی انشااله همیشه شاد و سلامت باشی) ...
23 مرداد 1390

دوباره سلام

اول از همه اینکه بگم صدای دختر نازم در مسابقه شماره جدید با کد 3 ذخیره شده است اگه دعای فرج با قرائت هلیا جون به دلتون نشست بهش رای بدین. میتونین اینجا صدای دخملی و بقیه فرشته های آسمونی رو بشنوین. http://mosabeghe.niniweblog.com بعد از یک هفته غیبت دوباره اومدیم . سلام به همه نازنینایی که تو این مدت به ما سر زدن هلیا جونم شنبه پیش تب شدید کرد فکر کنم بالای 40درجه بود شب که رفتیم بیمارستان کودکان دکتر گفت ناشی از ویروس هست ولی از فرداش بدن دخملی شروع کرد به جوش زدن بعد که بردمش پیش دکتر خودش گفت که آبله مرغون خفیف گرفته و داره خوب میشه یه پماد داد و گفت با صابون لیدوکایین استحمام کنه خدا رو شکر هلیا هم خوب با ای...
22 مرداد 1390