هلیاهلیا، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

خورشید زندگی

ما اومدیم

1390/6/27 11:04
نویسنده : مامان سارا
1,435 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بعد از یک غیبت طولانی- این چند وقت خیلی سرمون شلوغ بود اولا" اینکه توی شرکت مسئولیت جدید گرفتم بعضی وقتا خیلی دیر میرم خونه ولی کلا" مسئولیت جدیدم رو بیشتر دوست دارم با اینکه خیلی کارم بیشتر شده - بعدشم اینکه هلیا جونم هفته پیش توی گلوش تبخال زده بود (اینو دیگه تا حالا نشنیده بودیم) تب شدیدی کرد وقتی بردیم دکتر گفت یا اینکه از چیزی توی خواب ترسیده یا اینکه با کسی که داشته تماس پیدا کرده .... ولی خدارو شکر خوب شد و 3روز مهدکودک نرفت و مهمون مامانی بود. خبر دیگه اینکه مادرجونی هلیا از کربلا پنجشنبه اومد و کلی درگیر اونور بودیم و دقیقا" در همون روز تولد پانیذ جون هم بود و منو هلیا نتونستیم فرودگاه بریم ولی در عوض هلیا و پانیذ کلی از خودشون قر در وکردن و رقصیدن و شمع فوت کردن و خاله پروانه کلی از خودش هنر در وکرده بود و جمعه از صبح خونه مادرجونی بودیم عصر جمعه هم که بابایی کلی حال کرد که استقلال برنده شد. و  در آخر اینکه من دارم دانشگاه شرکت میکنم و درگیر فرم و ثبت نام و اینجور چیزا بودم و یه خبر مهم دیگه اینکه اگه خدا بخواد و قسمت بشه که فکر کنم یه جورایی شده و قرعه به ناممون افتاده و خدا مثل اینکه میخواد دیگه انقدر بار گناه رو دوشمون سنگیینی نکنه هفته اول مهر میخوایم برای مکه ثبت نام کنیم کسانی که مشرف شدن برای ما هم دعا کنن که استحقاقشو داشته باشیم.

بعد از این همه خبرای داغ انتظار داشتین فرصت کنم که بیام و وبلاگ دخملی را آپ کنم.مژه

ولی از دخملی براتون بگم که کلی خانوم شده برای خودش و کلی تو کارای خونه به مامانش کمک میکنه دیگه بعد از شام من مثل مامانا میشنم و این هلیا خانومه که همه چیزو درست میزاره سرجاش......

دیشب هلیا هوس پارک کرده بود ساعت 11 میگفت مامان میشه خونمون رو ببریم کنار پارک

این هم چند تا عکس از این دوره ای که نبودیم (ببخشید این جا همه چیز  د-ر-ه-م-ه)

رستوران

تولد پانیذ

هلیا جون

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (28)

خاله فرزانه
27 شهریور 90 9:42
سلام از کارهای خوبی که قراره انجام بدی خیلی خوشحال شدم ان شالله که خداوند توفیق همه کارهای خوب را به شما بده هلیا جونم هیچوقت دیگه مریض نشه


مرسی خاله فرزانه جون از اینکه به یاد ما هستی دعامون کن راستی بابت دیشب ببخشید اومدی خوب نتونستیم پذیرایی کنیم یه دفعه دیگه با عمو محمود بیا
مامان نوژا
27 شهریور 90 9:52
چه جالب ما هم داریم مکه ثبت نام میکنیم.هلییای نازو هزارتا بوس کن


پس ایشالا اونجا همدیگه رو می بینیم
مریم
27 شهریور 90 10:01
می بینم که حسابی سرت شلوغه حاج خانم. امیدوارم همیشه همه چیز مطابق میلت پیش بره. دوخی رو از جانبه من ببوس


مرسی عزیز دلم ایشالا نی نی شما
مامان آريا
27 شهریور 90 10:09
سلام عزيزم اول از همه چشمتون روشن براي رسيدن مامان جوني از كربلا زيارتشون قبول دوم تولد پانيذ جون مبارك سوم هم اميدوارم هرچه زودتر به زيارت خانه خدا مشرف بشي چهارم ارتقاءشغلي مبارك پنجم هم رفتن به دانشگاه و .....
خداييش خيلي سرت شلوغه ها
بوس براي هلياي عزيز


مرسی عزیز دلم خوب همه رو ردیف کردی و تبریک گفتی ممنونم گلم
مرضیه مامان فاطمه
27 شهریور 90 10:22
همیشه خوش خبر باشی هلیا جون از اولش هم خانوم بوده خانومی
راستی بابای فاطمه پرسپولیسیه اونم از نوع خفن کلییییییییی خودخوری و خودزنی کرد


مرسی عزیزم فاطمه رو ببوس
مهرانه مامان مهرسا
27 شهریور 90 10:54
سلام ايشالا ارشد ديگه؟ راستي پست جديدتون مبارك هميشه شاد و خرم باشيد هليا جونم هم مثل هميشه ناز و خوشگله راستي براي دير باز شدن وبلاگت كاري نكردي؟


عزیزم مشکلی نداره هیچ کس بهم نگفته تا حالا ولی بازم بررسی میکنم چشم مرسی
maman amir ali
27 شهریور 90 14:34
سلام سارا جون و هلیا جون .ماشالاه چه خبرهای توپی .آفرین و مبارک باشه ایشالاه همیشه خوش خبر و شاد باشین .ایشالاه قسمتتون بشه سه تایی برید و واسه ما هم دعا کنید .خوش به سعاددتتون.
بابت سمت جدید هم تبریک میگم .امیدوارم همیشه موفق باشی .


مرسی عزیز دلم می بینم که تو هم بیکار نبودی و کلی خودتونو آپ کردی
ثبت خاطرات کودکی
27 شهریور 90 16:42
سلا سلام صد تا سلام...خدای من شکرت ...چقدر خبرای خوب خوندم،خوشحالم...ایشالله همونطور که میخوای روزگار همیشه بر وفق مرادتون باشه...بلا هم از هلیای دوست داشتنی دور باشه...التماس دعا داریم خانومی...


مرسی دوستم انشالا قسمت شما هم بشه
مامان شینا
28 شهریور 90 0:53
امیدوارم همیشه سالم و موفق باشین حتما استحقاقشو داری رفتی برا ما هم دعا کن


مرسی خانومی انشالا قسمت همه بشه
مامان تارا - سارا
28 شهریور 90 7:35
سلام به مامان گل و ناز دخملش. خوبی عزیزم. آره خیلی وقت بود که نبودید دلمون براتون و عکسای ناز هلیا خانم تنگ شده بود... هر وقت به وبتون سر میزدم و میدیدم خبر جدیدی نیست و هنوز همون پست تعطیلات عید فطر پست آخرتونه ناامید میشدم و پنجره رو میبستم.و دیگه حالی نمیموند تا نظری بنویسم یا حداقل سراغی ازتون بگیرم... الا که اومدین خوشحالم. خوش اومدین..........


مرسی از اینکه به یادمون بودید و به ما سر میزدین ما همه دوستامونو دوست داریم
مامان تارا - سارا
28 شهریور 90 7:37
راستی ثبت نام دانشگاه و مکه و تغییر سمت تو شرکت همگی مبارکه. ماشاا... ماشاا... با خبرهای خوب خوب اومدی....


مرسی خانومی انشالا همیشه همه خبرای خوب داشته باشن
مامان هلیا
28 شهریور 90 8:40
یک تبریک اساسی واسه همه مناسبتهایی که داشتی بخصوص ارتقاء شغلی .
دلمون واسه تون خیلی تنگ شده بود .
هواااااار تا بوس برای هلیای جیگر


سلام مرسی نازنینم از اینکه به یاد ما بودین
مریم
28 شهریور 90 8:48
سلام خانومی خوبی عزیزم
منم دلم تنگ شده بود
وای چه خبرهای خوبی می شنوم
امیدوارم همیشه تو زندگیت پر از خبرهای خوب و خوش حال کننده باشه
زیارت مادر جونی هم قبول باشه ثبت ام مکه به سلامتی و از همه مهمتر آفرین به همت بالا که می خواهی برای ارشد شروع کنی
یه کم همتتو بده به ما و راستی پست جدیدت مبارکه خانومی
امیدوارم همیشه خوب و خوش باشین
بوسسسسسسسسس برای هلیا جونم
راستی در مورد وسایل هنوز به نتیجه کامل در مورد برگزاری نرسیدم اگر دیدمتون حتما بهتون جریان رو میگم
مرسی که به یادم هستین بوسسسسسسسسس برای شما و هلیا جونم


مرسی مریم جونم عکسای دیانا را توی پارک دیدم خیلی بامزه شده با گریم
به امید دیدار می بینمتون

مامان جون
28 شهریور 90 14:08
سلام مامان سارا عزیز
همیشه تو شادی وخوشی باشین
واینکه به همین زودیها بتونین برین مکه
ومارو هم دعا کنین
یعنی ما پیشاپیش نوبت گرفتیما


محتاج به دعای مامانی
مامان یگانه زهرا
29 شهریور 90 0:50
آفرین به این گل دختر


مرسی خاله جونم برای یگانه زهرا
سوري مامان عسل
29 شهریور 90 9:58
يه عالمه مي بوسمت دخمل ناز


maman amirali
29 شهریور 90 17:25
سلام سارا جان مرسی از نطراتت و اینکه به ما سر می زنید .هلیا جونمو ببوس.


مرسی خاله خواهش میکنم
maman amir ali
31 شهریور 90 21:46
سلام خواهر جون كم پيدا مي شي مثل اينكه خيلي خيلي وقت كم مي ياري .به هر حال ما به يادتان هستيم و دوستتان داريم .بوس واسه هليا جونم .


مرسی عزیز دلم که به یاد ما هستی ما هم هستیم ولی کمتر میایم
منامامان الینا
2 مهر 90 13:53
سلام سارا جون
وای چه خبرهای خوبی !
انشالا هم سفر مکه تون به سلامت باشه و هم ادامه تحصیلت عزیزم وهمیشه و همه جا واستون آرزوی موفقیت دارم


مرسی گلم برای شما هم آرزوی موفقیت میکنم
فلفل بانو
3 مهر 90 14:44
سلام. طفلكي بچه ها كه با مسئوليت ما بزرگترا بايد كنار بيان. خدا رو شكر كه هليا جون حالش بهتر شده. منم اين يكي رو ديگه نشنيده بودم


مرسی خانومی جونم که به ما سر زدی
ثمين
4 مهر 90 10:38
سلام گلم! ايشاله كه خوبي و خوش! من توي وبلاگم ايده براي سيسموني و جشن تولد و تزيين غذاي كودك دارم اگه يه سر بزنيد خوشحال ميشم. راستي! يه آلبوم ساختم كه توش عكساي دوستاي دنياي نفيس رو به يادگاري نگه ميدارم! اگه دوس داشتيد عكس هليا نازم رو برام بفرستين تا اونجا قرار بدم بين بقيه بچه ها!
سیما - مامان هلیا
5 مهر 90 7:18
سلام کجایید ؟ دلمون واستون تنگیده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دوباره رفتین دردری؟
مریم
6 مهر 90 10:46
ثبت خاطرات کودکی
6 مهر 90 19:22
سلام عزیز دلم _____________&&&____&&& _¯_¯ _¯_¯. ______________&&&____&&& ______________&&&____&&& ______________&&&____&&& _¯_¯_¯_¯. ______________&&&____&&& &&&&&&&______&&&____&&& &&&&&&&______&&&____&&& _¯_¯_¯_¯. _____&&&______&&&_____&&&&&&&&&________&&& _____&&&______&&&_____&&&&&&&&&________&&& &&&&&&&&&&&&&&&____________&&&_________&&& &&&&&&&&&&&&&&&____________&&&_________&&& _______________________________&&&________&&& ______________________________&&&&&&&&&&&&& ______________________________&&&&&&&&&&&&& _¯_¯ _¯_¯._¯_¯ _¯_¯. &&& &&&______&&&&&______&&&&&&& &&&______&&__&&_____&&&&&&& &&&&&&&&&&&&&_____&&& _¯_¯_¯_¯. __________&&&________&&& __________&&&________&&&&&&& ____&&____&&&_______&&&&&&& _¯_¯ _¯_¯. ____________&&& _____________&&&
مامان هلیا
7 مهر 90 10:59
هلیا جونم روز دختر مبارک عسیسممممممم
مامان نوژا
9 مهر 90 14:40
مااااااااااااااااااااااااااااااااااااا آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآپيم بياييييييييييييييييييييييييييين پييييييييييييييييييييييييييييييشمون
سهیلا مامان درسا جون
9 مهر 90 16:58
عزیز دلمه هزار ماشاالله که اینهمه خانومه و کمکت میکنه الهی که خوشبخت باشه دانشگاه رفتنت هم جای بسی خوشحالی داره همچنین انشاالله تشرف به مکه معظمه برای ما هم دعا کنی ها یادت نره (همگی باهم میرین؟) ایشاالله که قسمت همه بشه هلیای خوشگلم و یه عالمه ببوس
مامان امیر علی
9 مهر 90 19:47
سلام سارا و هلیا جون دلمون واستون تنگ شده سارا جون واسه ما و دفتر خاطرات هلیا جون هم کمی وقت بگذارما کلی خوشحال می شیما فردا هلیا بزرگ می شه می گه مامان پس دفتر خاطرات منو چرا نمی نوشتی ؟