هلیاهلیا، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

خورشید زندگی

selection عکس های هلیا

هلیا جونم اردیبهشت 88 " اینجا دخملی خیلی چوچولو بود"  هلیا خانم لحظه تحویل سال 1389 "شمال خونه مامان اینا"  هلیا جونم فروردین 1389 "بوستان گفتگو" هلیای پیشی مرداد 89 بعد از اولین نمایشگاه "مادر و کودک" سالن حجاب   هلیا جشن تولد 2 سالگی "ماکارونی هم رو گاز داره دم می کشه "   خوشحال و شاد از اینکه تولد 2سالگیش رو جشن میگیره      هلیا و دخمل خاله پانیذ  هلیا با کادوهای تولد  هلیا شهریور 89 ویلای شمال تو باغ گل       ...
12 ارديبهشت 1390

و اما دوباره سفری به wonderland

بهت قول داده بودم زیاد ببرمت سرزمین عجایب و شانس خوبت مامان خیلی خوش قوله دیروز خاله پروانه گفت کارت ورودی سرزمین عجایب داره من و تو هم که ذوق زده شدیم و فوری حاضر شدیم و بابایی رو خونه تنها گذاشتیم و رفتیم دنبال خاله پروانه و پانیذ جون شما با خاله رفتین بالا من هم که طبق معمول دنبال جای پارک میگشتم که یه دفعه یه جا نزدیک تیراژه پیدا کردم . رفتیم بالا و با پانیذ کلی وسایل و سوار شدین چرخ و فلک و رو دوتایی باهم سوار شدین و بعد از 2ساعت بازی کردن اومدیم سوار ماشین بشیم که دیدیم چه طوفانی به پا شده  و بارون نم نم میومد بغلتون کردیم و تا ماشین دویدیم. ولی کلا" خیلی خوش گذشت چون بعدش رفتیم خونه خاله پروانه ...
12 ارديبهشت 1390

هلیا جونم خیلی شیطون شده

دیروز دم غروب بارون بهاری خوبی میومد منم پنجره آشپزخونه را باز گذاشته بودم تا هوای خونه بهاری بشه  رفتم تو اتاق و بیام دیدم هلیا خانم صندلی خودش را گذاشته کنار پنچره  و داره بیرون رو نگاه میکنه البته پنجره بلنده ولی از اینکارش خیلی ترسیدم یه کم عصبانی شدم ولی بعد بغلش کردم و باهم بارون رو نگاه کردیم.اینجا هم منو هلیا تو تراس بودیم بعد از اینکه بارون تموم شد که تصویر زیبای رنگین کمون را تو آسمون دیدیم و ازش عکس اخدادیم. (به قول هلیا)   هلیا جونم شبا کوسنهای مبلو اخداد میکنه رو زمین و روشون میپره و بازی میکنه و اصطلاحا میگه اینجا کوسن آباده   هلیا جونم تو پارک ساحل بعد از هوای بارانی ...
10 ارديبهشت 1390